ناباکوف در این اثر پیچیده و تودرتو دنیایی خیالی را به تصویر میکشد که برای تفسیر و درک آن باید با تاریخ فروپاشی شوروی و حوادث بعد از آن آشنایی داشت.
این رمان در محکومیت بیعدالتی، روایت سفر طولانی یک خانوادهی تنگدست آمریکایی است که به امید زندگی بهتر، از ایالت اوکلاهما به کالیفرنیا مهاجرت میکنند.
وولف این رمان برتر جهان را به شیوهی سیال ذهن نوشته و پیوسته بین زمان حال و گذشتهی شخصیتها در حرکت است. داستان از زبان کلاریسا دالاوی، روایت میشود و خواننده احساس میکند پابهپای راوی در خیابانهای لندن گام برمیدارد، آدمها و محلههای شهر را میبیند و افکار و احساسات او را در آهنگی موزون بههم میآمیزد.
همه چیز از هم میپاشد» یک رمان مدرن آفریقایی اثر «چینوا آچهبه»، نویسنده اهل نیجریه است که به بیش از پنجاه زبان ترجمه شده و بیش از هشت میلیون نسخه از آن در سراسر جهان بهفروش رسیده است.
موریس مردی دلسوز و رازدار است که با همسرش، آیدا، در طبقهی بالای مغازه بقالیاش زندگی میکند.
او که هدفی جز نجات مردم از ظلم و استبداد حاکمان ظالم ندارد، نگاهی تخیلی به اطرافش دارد و همه چیز را در قالب ابزار جنگی میبیند.
خوشبختانه پیدا کردن بهترین ترجمه از کتاب در جستوجوی زمان از دست رفته، کار آسانی است چون تنها مهدی سحابی به عوان یکی از معتبرترین مترجمان ایرانی این جرئت را به خرج داده و سراغ ترجمه بزرگترین رمانِ تاریخ رفته است.
او چنان ماهرانه وقایع را چفت و بست میکند که تا صفحهی آخر کتاب تعلیق آن حفظ میشود و داستان یک لحظه از تک و تا و نفسگیری نمیافتد.
این کتاب بیش از هر چیز صفت سختخوانی را به خود اختصاص داده است! اما ببینیم چرا خواندن اولیس جویس اینقدر سخت است؟
جویس برای نوشتن این کتاب سراغ فرمهای ادبی مرسوم نرفته و دست به ابتکاری خاص و read more منحصربفرد زده است او علاوه بر درنوردیدن اتصالهای زمانی و شکستن خطوط زمانی روایت با بسامد واژگانی و کنار هم قراردادن کلمات نیز بازی کرده و به نوعی فرمی جدید برای رمانش ترسیم کرده است.
شاید برای همین کتابخواندن و خرید کتاب همیشه حال و هوای ما را عوض میکند. روزها و ساعتهایی را که مشغول کتابهاییم، بیشتر دوست داریم و خیلی وقتها از تلخیها و اضطراب روزانه به کتابها پناه میبریم.
اما ممکن است برای انتخاب بهترین کتابها دچار چالشهایی باشیم و ندانیم کتاب خواندن را باید از کجا شروع کنیم؟
داستان گتسبی از نگاه مردی به نام نیک روایت میشود که با رویای داشتن شغلی بهتر و پول بیشتر به نیویورک مهاجرت کرده است او در همسایگی مردی متمول به نام گتسبی زندگی میکند که هر شب مهمانیهای بسیار مجللی در عمارتاش میگیرد. او در ابتدا از این میزان زرق و برق و جار و جنجال زندگی گتسبی خوشش نمیآید اما یک روز به واسطه دریافت دعوتنامهای به یکی از این مهمانیهای بزرگ دعوت میشود و از آنجاست که او وارد زندگی عجیب و پر رمز و راز گتسبی میشود.
کتاب روایتگر زندگی یک زوج خوشبخت است که در دههی پنجاه میلادی قرن بیستم در ایالت کانکتیکات (جاده رولوشنری) زندگی میکنند.